.
نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت ازاین خراب تر نمی زند
گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمـــــی زنـــد...
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 91/7/13 ] [ 9:53 صبح ] [ هانیه ]