خواستی که دیگر نباشی
خواستی که دیگر نباشی؟؟
دلم درد میکند
انگار خام بودند
خیال هایی که به خوردم داده بودی...
مرا که هیچ مقصدی به نامم ..
و هیچ چشمی در انتظارم نیست را !.. ببخشید !
که با بودنم ترافیک کرده ام !!
آدم دلتـــنگ ؛
حرف حالی اش نمی شود ….
لطفاً برایش فلسفه نبافید … !!!
خواستی که دیگر نباشی؟؟
افرین...
چه با اراده...
لعنت به دبستانی که از درسهایش فقط تصمیم گیری را اموختی...
ادامه مطلب
[ یکشنبه 91/6/12 ] [ 9:4 صبح ] [ هانیه ]